راه رهایی از حبس دلاری
پایگاه
خبری آرتین پولاد – صندوق بینالمللی پول تجربه پنج کشور را در عبور از نظام
ارزی میخکوبشده بررسی کرده است. تجربیاتی که بهواسطه شباهت مختصات و ملاحظات اقتصادی
این کشورها در دوران میخکوب ارزی با وضعیت فعلی ایران، چه به واسطه ارائه الگوی گذار
ارزی و چه بهواسطه رفع فوبیای شناورسازی، میتواند درسآموز باشد. بر مبنای بررسی
این نهاد کشورهای مختلف در عبور از نظام ارزی میخکوبشده عموما از الگوی مشابهی استفاده
کردهاند. الگویی که کارآیی آن مستلزم بهروزرسانی این اقدامات متناسب با مختصات اقتصادی
هر کشور است. افزایش عمق و نقدپذیری بازار ارز، مداخله هدفمند در دوران گذار ارزی،
استفاده از هدفگذاری تورمی بهعنوان لنگر اسمی جایگزین و تعیین محدوده مجاز دخالت
در بازار در دوران نظام ارزی منعطف را میتوان بهعنوان مخرج مشترک تجربیات بررسی شده
از سوی صندوق بینالمللی پول معرفی کرد. با وجود این مجموعه مشترک اقدامات، این پنج
کشور نظام ارزی خود را تحتتاثیر انگیزههای مختلف، با ملاحظات گوناگون و در گستره
زمانی متفاوتی تغییر دادهاند. نتایج مشترک تغییر نظام ارزی در این کشورها نیز بهصورت
ایجاد محیط باثبات اقتصادی، افزایش رقابتپذیری محصولات، کاهش ریسک ناشی از تغییرات
نرخ ارز و نقدینگی، استحکام اقتصادی و رفع عدم تراز تجاری نمود پیدا کرده است.
کفه پربارتر فواید شناورسازی نرخ ارز، باعث حرکت بسیاری
از کشورها به سمت نظام ارزی منعطفتر طی دو دهه گذشته شده است. «صندوق بینالمللی
پول» در گزارشی با عنوان «حرکت به سمت نرخ ارز منعطف» تجربیات ۵ کشور را در این زمینه
بررسی کرده است. نتایج این بررسیها حکایت از وجود الگویی مشترک و در عین حال متفاوت
در حرکت به سمت نظام ارزی شناور دارد. این الگوی مشترک چهار اقدامی است که ردپای آنها
در تمام تجربیات بررسیشده به چشم میخورد؛ افزایش عمق و نقدپذیری بازار ارز، مداخله
هدفمند در دوران گذار، استفاده از هدفگذاری تورمی بهعنوان لنگر اسمی جایگزین و تعیین
محدوده دخالت در بازار پس از شناورسازی ارز. البته این چارچوب مشترک باید بر مبنای
تصویر اقتصادی هر کشور پیش از دگردیسی ارزی، متناسب با مختصات بازار ارز و ساختار اقتصادی
هر کشور بومیسازی شود. برخی کشورها با توجه به این مختصات دوران گذار ارزی را در مدت
کوتاهی سپری کردهاند این در حالی است که سایر کشورها به چند دهه زمان برای پیادهسازی
تدریجی نظام ارزی شناور نیاز داشتهاند. «دنیای اقتصاد» در این گزارش با نگاه به کنکاش
صندوقبینالمللی پول در تجربه کشورهای شیلی، لهستان، برزیل، جمهوری چک و اروگوئه در
تغییر نظام ارزی، چارچوب شناورسازی نظام ارزی را ردیابی کرده است.
فوبیای شناورسازی
طی سه دهه گذشته بسیاری از کشورها نظام ارزی خود را به
یک نظام ارزی منعطفتر تغییر دادهاند. تجربیات این کشورها نشان میدهد که همزمان با
منعطف کردن نظامهای ارزی از یکسو امکان استقلال بانک مرکزی فراهم شده و از سوی دیگر
استحکام اقتصادی در مقابله با شوکهای خارجی افزایش مییابد. میتوان گفت در صورت وجود
زیرساختهای نهادی و فنی مناسب از یکسو و برآوردهای صحیح از نحوه مدیریت روند تغییر
نظام ارزی از سوی دیگر، این اقدام برای هر سیاستگذاری ضروری و اثرگذار بهنظر میرسد.
صندوق بینالمللی پول در گزارشی با عنوان «حرکت به سمت نظام پولی منعطفتر» که در سال
۲۰۰۷ به انتشار رسیده است، با بررسی تجربه برخی از کشورها در تغییر نظام ارزی، مهمترین
ابزارها و ملاحظات موجود برای موفقیتآمیز بودن چنین تغییری را بررسیکرده است. ایجاد
امکان تمرکز بیشتر دولت بر فعالیتهای اصلی بدون داشتن دغدغه تراز پرداخت، کاهش همبستگی
بین تورم، کاهش ریسک ناشی از تغییرات قیمت ارز، نقدینگی و شوکهای خارجی و کاهش مقدار
مازاد و کسری تجاری از مهمترین مزایایی است که کارشناسان در رابطه با استفاده از نظام
ارزی شناور معرفی کردهاند. با وجود فواید یاد شده، برخی از سیاستگذاران نسبت به منعطفسازی
نظام ارزی تردید دارند، تردیدی که از آن با عنوان «ترس شناورسازی» یاد میشود. توسعه
نیافتن بازارهای مالی، ترس از از دست رفتن اعتبار سیاستگذاریها، نگرانی از شکست بالقوه
در اثر عدم پاسخ مناسب ساختار موجود به تغییرات ارزی و نبود ابزار مناسب برای کاهش
این ریسک در کنار تهدید برخی اهداف تورمی بهخصوص در کشورهای کمتر توسعه یافته ملاحظاتی
هستند که به ترس شناورسازی منجر میشوند. برمبنای بررسیهای صندوق بینالمللی پول این
ملاحظات نقش اثرگذاری در طراحی الگو و سرعت تغییر نظام ارزی در کشورهای مختلف داشته
است؛ بهنحویکه برخی کشورها تغییر نظام ارزی را در فرآیندی تدریجی و برخی دیگر از
کشورها در فرآیندی کوتاهمدت نظام ارزی خود را تغییر دادهاند.
چارچوب تغییر نظام ارزی
صندوق بینالمللی پول، در گزارش یاد شده، پس از بررسی
تجربیات برخی کشورها در پیرایش نظام ارزی، چارچوب مشخصی را برای دگردیسی ارزی در ابعاد
مختلف نهادی، فنی و فرآیندی ارائه کرده است. بر مبنای توصیههای این نهاد بینالمللی،
این چارچوب مشخص باید براساس مختصاتی چون وضعیت و ساختار اقتصادی کشورهای مختلف بومیسازی
شود. این چارچوب کلی بهطور خلاصه در قالب چهار اقدام متوالی صورت میگیرد. در نخستین
گام سیاستگذاران باید ضمن افزایش عمق بازار ارز در کشور، درجه نقدپذیری در بازارهای
ارزی را افزایش دهند. در گام دوم باید چارچوب مشخصی برای نحوه دخالت نهاد سیاستگذار
در بازار ارز مشخص شود. در این مرحله ممکن است عدم توسعه بازار ارز و برخی ابزار مالی
موردنیاز، وجود سطحی از مدیریت در بازار ارز را برای مدتی ناگزیر کند. در گام سوم نیز
باید لنگر اسمی جایگزین با توجه به چارچوب سیاستگذاری پولی و توسعه بازارهای حمایتی
تعیین شود. در مرحله پایانی نیز باید چارچوب مشخصی برای مشارکت سرمایهگذاران در بازار
ارز و قوانین ضروری برای کنترل و نظارت بر نظام تغییر شکلیافته تدوین شود. بررسیها
نشان میدهد که این اقدامات باید با حساسیت و در یک محیط کمتنش اقتصادی صورت گیرد.
عقبگرد نظام ارزی روسیه در سال ۱۹۹۵، نظام ارزی ونزوئلا در سال ۲۰۰۳ و تجربه دلاری
شدن اقتصاد کشور زیمبابوه در نیمه نخست دهه ۲۰۰۰ نشاندهنده عاقبت ناخوشایند هر گونه
برآورد اشتباه در تغییر نظام ارزی است.
طراحی یک نظام ارزی شناور تنها زمانی اثرگذار خواهد بود
که بازار ارز از عمق و نقدپذیری کافی برخوردار باشد. یک بازار ارزی خوشساخت به متغیرهای
ارزی اجازه میدهد تا با کمترین نسبت به نیروی بازار واکنش دهد. از سوی دیگر چنین بازاری
به حداقلسازی نوسانات کوتاهمدت ارزی و بیشینهسازی امکان مدیریت ریسک در بازار ارز
کمک خواهد کرد. توسعه چنین بازاری نیازمند حذف قوانین ضد ماهیت بازار، تقویت ساختار
خرد بازار و توسعه زیرساخت موردنیاز برای گردش اطلاعات در بازار ارز است. افزون بر
این حرکت به سمت نظام ارزی شناور نیازمند طراحی مکانیزم مداخله نهاد سیاستگذار است.
نحوه مداخله نهاد سیاستگذار در بازار ارزی باید متناسب با هدفگذاری سیاستها تنظیم
شود. این اهداف ممکن است شامل ایجاد هماهنگی، کاهش نوسانات کوتاهمدت ارزی، تامین تقاضای
عمومی ارز و برآورده کردن اهداف ذخیرهسازی ارز باشد.با توجه به نیاز وجود آلترناتیوی
برای سیاستگذاری پولی در فرآیند شناورسازی نرخ ارز، وجود یک لنگر اسمی جایگزین برای
چارچوببندی سیاستهای پولی پس از حرکت به سمت شناورسازی ضروری به نظر میرسد. در واقع
جایگزینی لنگر نرخ ارز با یک چارچوب هدفگذاری تورمی در چنین شرایطی ضروری بهنظر میرسد.
ضرورتی که نیازمند اصلاحات نهادی در ساختار ارتباط بین حاکمیت و نهاد سیاستگذار پولی
است که براساس آن بانک مرکزی اختیار و قدرت مانور موردنیاز برای کنترل تورم را داشتهباشد.
تنها در چنین شرایطی میتوان انتظار داشت بین سیاست ارزی و سیاستهای پولی هماهنگی
وجود داشته باشد.
دو رویکرد در تغییر ارزی
صندوق بینالمللی پول در گزارش خود تلاش کرده است تا الگوریتمی
تعمیمپذیر از تجربه دگردیسی ۵ کشور مورد بررسی استخراج کند. الگوریتمی که بر مبنای
نظر کارشناسان این نهاد بینالمللی با وجود یدککشیدن صفت تعمیمپذیر، نیازمند بهروزرسانی
براساس مختصات بومی ساختار اقتصادی و نظام ارزی است. بررسی تجربیات این کشورها نشان
میدهد که دو نمونه از این تغییرات بهصورت تغییرات تدریجی در یک افق زمانی بلندمدت
(بیش از یک دهه) به وقوع پیوستهاست. این در حالی است که سه کشور تحت اثر نیروی بازار،
نظام ارزی خود را در بازه زمانی کوتاهمدت تغییر دادند. این کشورها شامل کشورهای برزیل،
جمهوری چک و اروگوئه هستند. در کشورهای شیلی و لهستان این تغییرات بهصورت پلهای و
بهتدریج به وقوع پیوستهاست. البته این به این معنا نیست که این تغییرات در کشورهای
دسته اول هم بهصورت آنی اتفاق افتاده باشد؛ چراکه تغییر نظام ارزی برای کشورهای برزیل،
جمهوری چک و اروگوئه نیز بیش از یک سال زمان برده است. در موارد تغییر پلهای نظام
ارزی نیز با وجود تطویل زمانی بیش از ۱۰ ساله در کشورهای مورد بررسی، آثار نظام ارزی
شناور از همان آغاز در وضعیت اقتصادی این کشورها بروز کرده است. بر مبنای بررسی صندوق
بینالمللی پول میزان استقلال بانک مرکزی، سهم بخش خصوصی در ارزآوری، عمق بازارهای
ارزی و ساختار اقتصادی ازجمله مولفههای اثرگذار در دامنه زمانی تعویض نظام ارزی است.
نکته قابلتوجه در کشورهایی نظیر شیلی و لهستان اصلاح تدریجی در نظام ارزی به موازات
اصلاح ساختار اقتصادی، بهبود قاعده مالی، مقرراتزدایی از اقتصاد و تقویت عمق بازارهای
مالی است.
یکی از مهمترین چالشهای تغییر نظام ارزی ترسیم چارچوب
مداخله بانک مرکزی در بازار ارز چه طی دوره گذار ارزی و چه پس از برقراری نظام ارزی
شناور است. بررسی تجربیات جهانی نشان میدهد که این چالش در کشورهایی که نظام ارزی
خود را بهصورت تدریجی و پلهای تغییر دادهاند بیشتر بر مساله نحوه دخالت بانک مرکزی
بدون به خطر انداختن منطق عرضه و تقاضا در بازار ارز متمرکز است. این در حالی است که
در کشورهایی که نظام ارزی خود را به یکباره تغییر دادهاند، مساله اصلی تعیین محدوده
مجاز برای دخالت بانک مرکزی در کنترل نوسانات کوتاهمدت نرخ ارز و تامین اهداف تورمی
بدون بازگشت ملاحظات میخکوبکننده ارزی سابق است. بررسیها نشان میدهد که در چنین
شرایطی مداخلات سیاستگذارانه در پروسه گذار و پس از آن تا فروکش کردن نیروی اولیه
ناشی از بازار ادامهدار خواهد بود. برای مثال در جمهوری چک مقامات ارزی در ابتدا شیوه
مدیریتشده نظام ارزی شناور را در دستور کار قرار دادند. در این روش دامنه مجاز مشخصی
برای نوسانات نرخ ارز مشخص شد که در صورت تجاوز از آن، بانک مرکزی در طرف عرضه و تقاضای
نرخ ارز دخالت میکرد. بررسی نوسانات نرخ ارز در بازه حرکت به سمت نظام ارزی در این
کشور نشان میدهد که این میدان مجاز متناسب با شیب حرکت متغیر ارزی به نحوی تنظیم شده
بود که تمایل نرخ ارز به کاهش یا افزایش را تغییر ندهد.
دو تجربه متفاوت
این گزارش در ادامه برای تشریح بیشتر فرآیند تغییر نظام
ارزی، تجربه دو کشور شیلی و برزیل را بررسی کرده است. نقطه افتراق این دو کشور را میتوان
در زمان صرف شده برای عملیات تغییر نظام ارزی دانست. روند شناورسازی نرخ ارز در شیلی
با معرفی یک نظام ارزی خزنده در کریدور (crawling band) در سال ۱۹۸۴ آغاز شد. حرکت پلهای
شیلی به سمت نظام ارزی شناور بهصورت گسترش طول این کریدور بود. انگیزه شیلی برای انجام
این تغییرات، احساس نیاز به اجرای برخی سیاستهای اصلاح ساختاری در اقتصاد بود. سیاستهایی
که یکی از پیشنیازهای موفقیتآمیز بودن آن، انعطافپذیر کردن نظام ارزی بود. در واقع
میتوان گفت شناورسازی نرخ ارز در شیلی ابزاری بود که سیاستگذاران برای کاهش ریسک
اتصال به بازارهای جهانی بهکار بردند. مهمترین انگیزه خارجی این تغییر نیز شوکی بود
که در اثر بحران جنوب شرقی آسیا بر بدنه اقتصاد شیلی وارد شدهبود. به عقیده کارشناسان
صندوق بینالمللی پول، تغییر نظام ارزی در شیلی در حالی حدود ۱۵ سال به طول انجامید
که ساختار اقتصادی این کشور پیش از ایجاد دگردیسی ارزی برای پذیرش این تغییرات بهخوبی
آماده شده بود. بنابراین بخشی از زمان صرفشده برای این تغییر ناشی از حساسیت سیاستگذاران
روی توسعه ابزارهای پشتیبان نظام ارزی شناور بود. این ابزارها شامل نظام مالی مستحکم،
بازار مشتقات توسعهیافته، سطح پایین دلاری بودن اقتصاد و نظام اقتصادی بازارمحور بود.
در دوره حرکت به سمت نظام ارزی شناور، افزایش انعطاف نرخ ارز در این کشور، اثر قابلتوجهی
بر توسعه بازار ارز در این کشور داشت؛ بهنحویکه گردش مالی بازار مشتقات ارزی در این
کشور طی سالهای ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۸ از کمتر از نیم درصد به بیش از یک و نیم درصد افزایش
یافت. این رقم در سال ۲۰۰۳ و پس از شناورسازی کامل نرخ ارز به حدود ۳ درصد رسید؛ بنابراین
ملاحظه میشود که این پیشنیاز شناورسازی نرخ ارز همزمان با حرکت به سمت نظام ارزی
شناور تقویت شدهاست.
سیاستهای پولی پس از تغییر
با کلید خوردن پروژه تغییر نظام ارزی، اجرای سیاست پولی
معتبر نیازمند وجود یک لنگر اسمی معتبر بود. طی این دوره و پس از آزادسازی نرخ ارز
هدفگذاری تورمی (IT) نقش این لنگر را بر عهده گرفت. بر این اساس بانک مرکزی
و دولت شیلی از سال ۱۹۹۰ روی یک نرخ تورم هدفگذاریشده توافق کردند. در نتیجه هدفگذاری
تورمی با قابل پیشبینی کردن نرخ تورم، انتظارات تورمی در این کشور را در سطح با ثبات
و معقولی نگه داشت. به این ترتیب نظام ارزی جدید در این کشور توانست با توجه به انتظارات
تورمی بهخوبی عمل کند و اقتصاد این کشور از نوسانات و تغییرات شدید ارزی مصون بماند.
به عقیده کارشناسان صندوق بینالمللی پول، این لنگر تورمی بهخوبی میتواند بخشی از
فوبیای شناورسازی که ناشی از ازدست رفتن اعتبار سیاستهای پولی و مالی است را از بین
ببرد.
یکی دیگر از نکات قابل توجه در تجربه تغییر نظام ارزی
در شیلی بررسی مکانیزم دخالت بانک مرکزی این کشور در متغیرهای ارزی است. در زمان خزندگی
نرخ ارز در این کشور، بانک مرکزی در صورت وجود احتمال خروج نرخ ارز از محدوده نوسان
مجاز اقدام به دخالت در بازار ارز میکرد. البته بانک مرکزی این کشور تلاش میکرد تا
هسته نوار محدوده مجاز تورم را با توجه به عوامل بنیادین به روز رسانی کند. به همین
دلیل مشاهده میشود که در نمودار تغییرات ارزی این کشور پیش و پس از یکسانسازی نظام
ارزی، تفاوت معناداری در شیب بلندمدت نرخ ارز به چشم نمیخورد. شناورسازی نرخ ارز در
این کشور (مانند تمامی کشورهای دیگر) به معنای حذف کامل دخالت بانک مرکزی در نظام ارزی
این کشور نبود بلکه بانک مرکزی شیلی پس از شناورسازی کامل نرخ ارز نیز در موارد خاصی
در بازار ارز دخالت میکند. غیر قابل توجیه بودن نرخ ارز از منظر بنیادهای اقتصادی
را میتوان مهمترین دلیل برای این دخالت دانست. نحوه دخالت نیز در هماهنگی با چارچوب
سیاستی هدفگذاری تورمی تنظیم میشود.
تغییر نظام ارزی در برزیل
نظام ارزی برزیل پس از بروز بحران اقتصادی در انتهای سال
۱۹۹۸ با افت شدید قیمت «رآل» (واحد پول برزیل)، کارکرد خود را از دست داد. سیاستگذاران
برزیلی برای برخورد با بحران اقتصادی سه اقدام در دستور کار قرار دادند؛ استفاده از
قاعده مالی کارآ، استفاده از لنگر هدفگذاری تورمی و شناورسازی نظام ارزی. افزون بر
بحران اقتصادی عدم ثبات در سیاستهای پولی، سیاستهای مالی و نوسانات شدید نرخ ارز
که باعث تشدید روز افزون عدم تعادل اقتصادی در این کشور در دهه ۱۹۹۰ شدهبود را میتوان
از دیگر انگیزههای تغییر نظام ارزی در برزیل دانست. نظام ارزی این کشور از سال
۱۹۹۵ یک نظام ارزی با کریدور افقی بود. نظامی که در پاسخ به بحران اقتصادی و برای تسهیل
ورود این کشور به بازارهای جهانی در دستورکار قرار گرفته بود.سیاستگذاران کشور قهوه،
پس از فروپاشی نظام خزنده در کریدور در روزهای ابتدایی سال ۱۹۹۹ تصمیم به تغییر نظام
ارزی خود گرفتند. میتوان گفت کنترل واکنش بازار به تغییر نظام ارزی، حفظ اعتماد سرمایهگذاران بینالمللی و بازگشت دوران
تورمی سه چالش اصلی سیاستگذاران برزیلی در مدیریت نظام ارزی بود. این سه واهمه باعث
شد تا سیاستگذاران برزیل از تمامی ابزارهای ممکن برای کاهش دوره نااطمینانی پس از
تغییر نظام ارزی استفاده کنند. اگرچه برخی از برآوردها با بدبینی حکایت از بروز تورم
۸۰ درصدی در برزیل پس از شناورسازی نرخ ارز داشتند اما استفاده از سیستم هدفگذاری
تورمی در کنار سیاستهای پولی و مالی انقباضی، حمایتهای نهادهای بینالمللی و بازتعریف
رابطه دولت، بانک مرکزی و سرمایهگذاران باعث شد تا نرخ تورم در فصل آخر سال ۱۹۹۹ در
مرز اعداد تکرقمی نوسان کند.بسته حمایتی صندوق بینالمللی پول نیز در چنین شرایطی
نقشی اثرگذار در بازگشت جریان سرمایه به این کشور ایفا کرد.اجرای این سیاستها در کنار
بسترسازی برای گسترش رابطه نظام مالی برزیل با گرههای بینالمللی و اجرای سیاستهای
آزادسازی اقتصادی باعث شد تا واهمه تورمی شناورسازی نظام ارزی خیلی زود از اقتصاد این
کشور رخت بربندد.
درسی برای ایران